عبدا... ناصری، فعال سیاسی اصلاحطلب:
ترس از شفافیت دلیل مخالفت با FATF

روزنامه آنلاین وقایع اتفاقیه: در روزهایی که فشارهای خارجی علیه دولت هرروز بیشتر میشود و آمریکا با افزایش تحریمها شرایط را برای زندگی مردم بسیار سخت کرده است، صداوسیما با ساخت سریالی پرهزینه بهدنبال تخریب چهره دولت و مذاکرهکنندگان کشورمان برمیآید و تلاش میکند آنها را افرادی سادهلوح و جاسوسپرور نشان دهد، این در حالی است که به عقیده اکثر کارشناسان سیاسی، نیاز به وحدت و انسجام ملی در شرایط کنونی بسیار جدی است و عدم توجه به این مساله میتواند آسیبهای جبرانناپذیری را در پی داشته باشد. «آرمان» در گفتوگو با عبدا... ناصری، فعال سیاسی اصلاحطلب به بررسی تخریبهای اخیر علیه دولت و سیاست نظام در برابر فشارهای خارجی پرداخته است. وی معتقد است که هدف دلواپسان از تخریب دولت بازپسگیری مراکز مهم اقتصادی و منابع مالی است و آنها میخواهند با به دست آوردن مجدد قدرت، سیاستهای سالهای ۸۴ تا ۹۲ را مجددا پیاده کنند. ناصری راهبرد دولت در سیاست خارجی را نیز موثر نمیداند و تاکید دارد که مسئولان باید همه تلاششان را برای جلوگیری از افزایش تنشها و سختترشدن شرایط برای مردم به کار ببندند. این فعال سیاسی اصلاحطلب ریشه مخالفت برخی اصولگرایان با برجام و لوایحی نظیر FATF را در منافعی میداند که با ایجاد شفافیت به خطر خواهد افتاد. این گفتوگو را در ادامه میخوانید.
حملات اخیر به دولت از سریالسازی گرفته تا افشای اسرار نفتی از کجا ریشه میگیرد و هدف از این حملات چیست؟ آیا انتخابات 98 منظور نظر مخالفان دولت است؟
جریان مخالف دولت یا همان دلواپسان در سال 92 با انتخاب راهبرد درست از سوی اصلاحطلبان، دولت را از دست دادند و کار هشتساله خود در دولتهای قبل را ناتمام دیدند. با این حال امید خود را برای تسخیر مجلس از دست ندادند و تلاش کردند تا در مجلس دهم با شکست اصلاحطلبان اکثریت مطلق را از آن خود کنند. موجی در جامعه شکل گرفت و حضور مردم و رأی آنها به لیست امید این آرزوی جریان دلواپس را ناکام گذاشت. این شکستها باعث شد که در سال 96 این جریان تمام امکانات خود را بسیج کند تا بتواند دولت را بازپس بگیرد. رأی 15میلیونی آقای رئیسی نیز موید همین بود که جریان اصولگرایی با تمام توان به میدان آمد تا بتواند ادامه هشتسال احمدینژاد را با اهدافی که در زمینههای سیاسی، بینالمللی، اقتصادی و فرهنگی داشتند پی بگیرد. ناکامیهای پیدرپی این جریان باعث شد، طی این سالها دلواپسان خیلی جدی در پی مواجهه با دولت برآیند و اولین کانون جدی تقابل با دولت در مساله برجام شکل گرفت. آنها با علم به اینکه برجام، بهعنوان یکی از بزرگترین افتخارات تاریخ ایران در عرصه دیپلماسی با نظر کلیت نظام به اجرا درآمده به حملات خود علیه این توافق بینالمللی ادامه دادند. این حملات چنان جدی بود که حتی بسیاری از اصولگرایان معتدل را که بارها حمایت خود را از برجام و لزوم اجرای چنین قراردادی اعلام کرده بودند، تحت تاثیر قرار داد و به آنها القا کرد که برجام خاصیتی برای ایران ندارد. در نتیجه گام اول حملات دلواپسان به دولت را باید موضوع برجام دانست. امروز که آمریکا از این توافق خارج شده و اروپا نتوانسته منافع اقتصادی ایران را تامین کند، آنها خیلی جدیتر از قبل علیه برجام فعالیت میکنند و میخواهند جامعه و دولت را به سوی خروج از برجام بکشانند. گام دوم حملات این جریان، ارائه تصویری جاسوسپرور از ارکان دولت بود. ساخت سریال «گاندو»، بهعنوان سریالی پرهزینه نیز در همین راستا انجام شد. آنها میخواستند کسی را که برجام را به دست آورده و این دستاورد بزرگ به نام او ثبت شده، در جامعه خراب کنند و علیه او شبهههایی به وجود آورند. این سریال سعی داشت با زبان ابتر خود و البته ناکام، محمدجواد ظریف را مرتبط با ساختارهای جاسوسی معرفی کند و از این طریق انتقام دلواپسان را از وزیر امور خارجه، بهعنوان امضاکننده توافقنامه برجام در تاریخ 40ساله، بگیرد. عکسالعمل اجتماعی به این تخریب دولت، فارغ از واکنشهای نخبگان نشان داد که در این مرحله نیز نتوانستهاند به آنچه در ذهنشان بود دست یابند. آنها میخواستند این تصویر ضعیف و جاسوسپرور را از دولت در جامعه جا بیندازند و به مردم بگویند که وضعیت کنونی ناشی از انتخاب اشتباه شماست، اما به عقیده من این حملات بهخصوص علیه محمدجواد ظریف جواب نداد و نتوانست چهره او را نزد مردم خراب کند. طبیعتا حملات آنها و تخریبها علیه دولت ادامه خواهد یافت و این حملات منافع ملی را تهدید خواهد کرد؛ نمونه آن را نیز در افشای اسرار نفتی و نمایش مسیر حرکت نفتکش ایرانی به سوی چین مشاهده کردیم که با واکنش دولت مواجه شد. اینها صرفا یک اتفاق ساده و روند طبیعی امور نیست، بلکه طراحیهایی است که از مدتها پیش انجام شده و امروز ما نتیجه آن را میبینیم. با توجه به فشارهایی که در این مدت به وزارت نفت وارد شده، تصور من این است که تمام هم و غم جریان مخالف دولت یعنی دلواپسان و اقتدارگرایان باز پس گرفتن منابع مالی و اقتصادی است. آنها در طول هشتسال احمدینژاد زمینههای خوبی برای خود در این زمینهها بهخصوص مساله فروش نفت ایجاد کردند. در باقی صنایع مهم و تاثیرگذار همین سیاست از سوی دلواپسان دنبال شد و آنها با انحراف از قانون اساسی و اصل 44 بسیاری از صنایع را در پروسه خصوصیسازی به صنایعی شبهدولتی تبدیل کرده و سهم خود را برداشتند.
دلیل اصلی مخالفت آنها با برجام یا کنوانسیونهای بینالمللی نظیر FATF به همین مساله سود اقتصادی بازمیگردد؟
دقیقا همین است. شفافیت، منافع آنها را به خطر میاندازد. دلیل اینکه با FATF مخالف هستند این است که شفافیت را دوست ندارند. با برجام مخالفند که تحریم باشد و در فضای دور زدن تحریمها سود بیشتری به دست آورند. اگر برجام سرانجام بهتری میداشت و FATF تصویب میشد، میتوان گفت شفافیت مالی در کشور حاکم میشد. دیگر در آن شرایط بابک زنجانی تولید نمیشد و آنطور که در هشتسال دولت احمدینژاد منافع خود را تامین میکردند به فعالیت بپردازند. «گاندو»، نمایش فروش محرمانه نفت در شرایط تحریم و مستندسازیهای دیگر همه در همین راستاست که در وهله اول کارآمدی برجام را هدف گرفته تا دولت مجبور شود خروج رسمی ایران از برجام را اعلام کند. این اتفاق اگر بیفتد پیروزی بزرگی برای دلواپسان خواهد بود، چراکه زمینههای اجتماعی که به تغییر ساختار مجلس نهم منجر شد، از مخالفت مردم با سیاستهای رادیکالیستی برخی جریانها در موضوع برجام ناشی میشد. امروز اگر دلواپسان بتوانند با خارج کردن ایران از برجام، دولت را خلع سلاح کنند، هم مطامع اقتصادی خود را بهتر پیش میبرند هم در کارزارهای انتخاباتی مجلس خواهند توانست رقابت بهتری داشته باشند. آنها تصمیم دارند تا مشروعیت را به مجلس نهم که عملا در برابر خواستهای برجامی مردم قرار گرفته بود، بازگردانند. دولت نباید اسیر بازیهای روانی این جریان شود و باید تمرکز خود را روی سیاستهای مبتکرانه برای خروج از شرایط فعلی در سیاست خارجه قرار دهد.
دولت برای مقابله با این تخریبها چه راهبردی باید داشته باشد؟
دولت از همان سال 92 نه برای مقابله با تهدیدها و تخریبها و نه برای همراهکردن افکار عمومی راهبرد مشخصی نشان نداد. به همین دلیل نیز خیلی در برابر حملات دلواپسان آسیبپذیر بود، زیرا تمام تخممرغهای خود را در سبد برجام گذاشته بود و از دیگر مسائلی که میتوانست در روزهای بحران کمک حالش باشند، غافل شد. دولت به جامعه اینطور نشان داد که اگر برجام امضا شود، تمام مشکلات به خودی خود حل میشود و به وجود آمدن این انتظار در جامعه و بعدتر ناامیدی ناشی از آن آسیب بسیار جدی به سرمایه اجتماعی دولت وارد کرد. در آن زمان همه نخبگان هشدار میدادند که برجام دستاورد حداقلی است که برای به حداکثر رساندنش دولت باید کارهای جانبی انجام میداد. البته بسیاری نمیخواستند دستاوردهای ناشی از برجام به کشور برسد. دقیقا در زمان تصویب برجام کارهایی خلاف آن انجام میدادند یا دست به کارهایی میزدند که برجام را از انتفاع ساقط کند. برجام باید تکملهای میداشت تا بتواند اثر واقعی خود را روی زندگی مردم ایران نشان دهد، اما دولت به این موضوع توجه نکرد و زیر فشارهایی که دلواپسان وارد میآوردند، کمر خم کرد. باید تاکید کرد که در برخی موارد دولت دنبال انجام کارهایی بود اما انعطاف لازم به دستگاه سیاست خارجی واگذار نشد تا بتواند طرحهای خود را بهطور کامل پیش ببرد. عقیده من این است که آقای روحانی برای این مدت باقیمانده دولت دوازدهم، یعنی کمتر از دوسال اگر بتواند تحولی در نظام مدیریتی قوه اجرایی شکل دهد و در برابر فشارهای بیرونی بایستد، خواهد توانست گامهایی را در راستای بهبود وضعیت معیشت مردم بردارد اما اگر نتواند این کار را بکند ضربه بدی از سوی جریانهای دلواپس به او وارد خواهد شد. هر چند اصلاحطلبان تاکنون از آقای روحانی حمایت کردهاند و در برابر فشارها ایستادگی کردهاند. باید گفت انتظاراتی نیز از او وجود دارد که دستکم تا امروز محقق نشده و بعید هم بهنظر میرسد که محقق شود. دولت روحانی نباید منفعل عمل کند و باید برنامهای برای بهبود وضع سیاست داخلی داشته باشد. با این وجود از رئیسجمهور میخواهیم بهعنوان رئیس شورای عالی امنیت ملی تمام تلاش خود را برای تحقق نیافتن آرزوی دلواپسان یعنی خروج کامل ایران از برجام به کار بندد و برای آینده سیاسی خود نیز که شده دست روی دست نگذارد که این کار قطعا به فروپاشی برجام منجر خواهد شد.
چرا وجود برجام را تا این حد ضروری میدانید؟
با خروج آمریکا از برجام، اجرای این توافق با چالشهایی جدی همراه شد اما مردم باید این را بدانند که بیرون آمدن ایران از برجام شرایط را نسبت به گذشته وخیمتر خواهد کرد و دیگر دستیابی به چنین توافقی که تضمینی برای حفظ امنیت جهان باشد، بعید خواهد بود. هیچکس جز منفعتطلبان از تنش و درگیری در منطقه سود نخواهند برد. نباید گذاشت سرنوشت مهمترین توافق سیاسی کشور بعد از انقلاب بر اثر سیاستهای دلواپسان، نابود شود. برخی سیاستها میتواند اروپا را به آمریکا نزدیکتر کند که کاهش گامبهگام تعهدات از آن جمله میتواند باشد و جمهوری اسلامی باید با احتیاط گام بردارد. نباید گوش به حرف کسانی داد که تمام آمال و آرزوهایشان را در نبود برجام میبینند. دولت همانگونه که در سال 93 و 94 تلاش کرد تا برجام به ثمر برسد، باید تلاش کند تا این دستاورد حفظ شود. وضعیت معیشت مردم هر روز سختتر از گذشته میشود و آقای روحانی فارغ از اینکه کاری به انتخابات مجلس 98 یا ریاستجمهوری 1400 داشته باشد یا نداشته باشد، باید کاری برای معیشت مردم کند.
آینده تنشهای منطقه را چگونه ارزیابی میکنید؟ با توجه به افزایش تنشها امکان رویدادن جنگ وجود دارد؟
نظر شخصی من این است که جنگ نخواهد شد، زیرا هزینههای جنگ برای منطقه بسیار سنگین خواهد بود و در شرایط عادی امکان وقوع جنگ وجود ندارد. از طرفی همانطور که با نرمش قهرمانانه مقدمات حصول توافق هستهای موسوم به «برجام» فراهم شد و ایران با کشورهای دیگر پای میز مذاکره نشست تا موضوع را حل کند، اینبار نیز اگر لازم باشد و میتوان از آن راهبرد آزموده شده و موفق استفاده کرد، چراکه اگر این اتفاق نیفتد، تنش و درگیری روزبهروز افزایش مییابد و با افزایش عمق شکاف سیاسی و درگیری میان ایران و آمریکا امکان وقوع هر اتفاقی وجود خواهد داشت. باید شرایط دیپلماسی را بهدقت رصد و بررسی کنیم تا بتوانیم در موضع قدرت تصمیم مناسبی اتخاذ کنیم. ما میتوانیم با توجه به موضع بر حق و همراهی افکار عمومی در جهان با مواضع ایران، در شرایط خوبی وارد تنشزدایی شویم و شرایط را تغییر دهیم. اتخاذ تدابیر مناسب، مانند آنچه در ماجرای جیسون رضاییان برای به ثمر نشستن برجام اتفاق افتاد، امروز نیز میتواند راهگشای دیپلماسی ایران باشد. این تدبیر در خصوص زندانیان دوتابعیتی نیز میتواند به کار بسته شود. متاسفانه در کشور ما به فرصتهایی که ایجاد میشود تا مسالهای را بهصورت دیپلماتیک حل کنیم گاه توجه بهموقع نمیشود، بعد تازه به فکر راههای دیپلماتیک میافتیم. امروز تمام کشورهای اروپایی قاطعانه تصریح میکنند که از جنگ پرهیز دارند و درگیری با ایران را عاقلانه و منطقی نمیدانند، اما تجربه جنگ خلیج فارس و حمله آمریکا به عراق نشان میدهد که آن زمان هم اروپا مخالف جنگ بود. وقتی آمریکا به عراق حمله کرد، خیلی سریع انگلستان و فرانسه با واشنگتن همکاری کردند و نیروهای خود را برای کمک به آمریکاییها به خاورمیانه فرستادند. زمانی که تمام دنیا جرج بوش پسر را از حمله به عراق منع میکرد او بدون توجه به نصایح و توصیههای دیگران کار خود را کرد و شاهد بودیم که چه فاجعه انسانی در عراق به وقوع پیوست. آثار و بقایای آن حادثه هنوز در عراق مشهود است و با گذشت این همه سال آنها نتوانستهاند به شرایط پیش از جنگ بازگردند. این موضوع نشان میدهد که باید با مسائل واقعی برخورد کنیم و امکان وقوع هر اتفاقی را در نظر بگیریم. من شخصا بعید میدانم جنگی اتفاق بیفتد اما برخی حوادث ناگهانی میتواند باعث آغاز جنگ شود. جنگ لزوما از پیش برنامهریزی نشده و امکان دارد به هر دلیلی اتفاق بیفتد. به همین دلیل است که مسئولان کشور باید تمام تلاش خود را برای جلوگیری از وقوع جنگ به کار ببندند و بهترین کار آغاز مذاکره با 1+5 است. امیدوارم دولت بدون توجه به فشارهای داخلی برای بهبود وضعیت کشور اقدام کند.
منبع: آرمان
نظر شما :